همیشه رسم روزگار، تقابل بین جبهۀ مثبت و منفی را به نمایش گذاشته است؛ انسانهایی پاک و معصوم که قهرمانانه مقابل آدمهای بدذات و خبیث میایستند، اما چه میشد اگر آن انسانهای پاک تبدیل به موجوداتی بدجنس میشدند و اینبار رسم روزگار تقابل بین جبهۀ منفی و باز هم منفی را نشان میداد! با تماشای فیلم جنگ جهانی سوم، چنین دنیایی را تجربه خواهید کرد.
اولین همکاری هومن سیدی در فیلمنامهنویسی!
بارزترین تفاوت فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم با سایر آثار هومن سیدی، تنها نبودن اسم او در بخش فیلمنامهنویس است. اینبار آرین وزیردفتری و آزاد جعفریان به سیدی در ویرایش و تنظیم فیلمنامه کمک کردند. در نقد فیلم جنگ جهانی سوم باید اضافه کنیم که اینبار فیلم هم یک شروع مشخص دارد و هم یک پایان مشخص. قرار نیست مثل «مغزهای کوچک زنگزده» و «قورباغه» یک ایدۀ درجهیک در پایان بهحال خود رها شود و هدر برود. همچنین قرار نیست مثل «اعترافات ذهن خطرناک من» با انبوهی از اطلاعات اضافی و زائد مواجه شویم و در پایان هم شوکی عجیبوغریب به ما وارد شود.
ایندفعه سیدی و دو همکارش در داستان فیلم جنگ جهانی سوم روایتی را خلق کردند که ساده و سرراست شروع میشود، در مسیر خود باقی میماند و در انتها یک پایان غافلگیرکننده اما منطقی را تحویل مخاطب میدهد. بهطورکلی، همۀ آثار هومن سیدی روابط اجتماعی بین آدمها را نقد میکنند. نقد فیلم جنگ جهانی سوم از هومن سیدی نیز از این قاعده مستثنی نیست. کمی عمیقتر وارد موضوع بشویم. با اندکی دقت متوجه میشویم چرا سیدی نام فیلمش را جنگ جهانی سوم گذاشته است. وقتی یک جنگ بین دو کشور شکل میگیرد، شاید یکطرف جبهه در ابتدا مظلومتر باشد و همگان حق را به او بدهند و طرف مقابل را بهخاطر سنگدل بودنش نکوهش کنند، اما آهستهآهسته طرف مظلوم جبهه نیز تبدیل به کشوری سرد و بیرحم، مشابه طرف سنگدل میشود.
توضیحات بالا موضوعی است که فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم نقد میکند؛ تأثیری که قشر سنگدل و سیاه بر قشر مظلوم خاکستری میگذارد. در نهایت شاهد رشد خبیثانی بدتر از خود سنگدلان هستیم که به بیرحمانهترینشکلممکن با سنگدلان نبرد میکنند. مهم نیست چه کسی در پایان زنده میماند؛ مهم این است که در نهایت قسمت سیاه شخصیت انسانهاست که بر همهچیز چیره میشود. نکتۀ ترسناکتر قربانیانی هستند که ناعادلانه کشته میشوند. سایر عوامل فیلمبرداری و خانم زارع یا همان دستیار کارگردان (با بازی ندا جبرائیلی) را بهیاد بیاورید. این مفهوم اصلی فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم است که بهخوبی به مخاطب نمایش داده میشود.
فیلمبرداری بینقص جنگ جهانی سوم
در ادامۀ نقد فیلم جنگ جهانی سوم به تأثیر دوربین در روایت قصه میپردازیم. بهطور خلاصه، دوربین فیلم کار خود را عالی انجام میدهد. قاببندیها و نوع فیلمبرداری کاملاً بهجا و مناسب است؛ بهخصوص در مواقعی که دوربین روی شخصیت شکیب تمرکز میکند. مثال بارز آن سکانس درگیری میان شکیب و صاحبکار لادن با نام فرشید (با بازی حسین نوروزی) است. شکیب مدام اینطرف و آنطرف پرتاب میشود، زمین میخورد و فرار میکند.
اگر فیلم جنگ جهانی سوم را دیده باشید، هنگام تماشای فیلم در تمام این کشمکشها دوربین فقط روی شکیب تمرکز میکند و او را در مرکز قاب نگه میدارد و دوربین زمانی که فرشید با شکیب صحبت میکند، فرشید را کامل به ما نشان نمیدهد. وقتی فرشید در خارج از قاب به صحبت کردن ادامه میدهد، دوربین تمرکزش را روی شکیب حفظ میکند. درنتیجه ما فقط صدای فرشید و سایر اتفاقات خارج از قاب را میشنویم. اینکار برخلاف تصور، واکنش شکیب نسبت به اتفاقات پیرامونش را خیلی خوب برای ما به تصویر میکشد.
حالات چهره و حرکات شکیب، غیرمستقیم نشاندهندۀ وضعیت وخیم اطرافش است و در اینجا باید به محسن تنابنده آفرین گفت. بازی او، نوع حرکات و حالات چهرهاش بهزیبایی به کمک دوربین احساس را به مخاطب منتقل میکند. با یک جمعبندی کلی، بخش فیلمبرداری فیلم جنگ جهانی سوم بهخوبی گلیمش را از آب بیرون میکشد!
مشکلات فیلمنامه و کارگردانی؛ ایراد همیشگی آثار سیدی!
متأسفانه مثل همۀ آثار سیدی، هنوز هم شاهد ایراداتی در آش جدید سرآشپز هستیم. درواقع هربار که سیدی یک قسمت از اشکالات خود را رفع میکند، قسمت دیگر شروع به خودنمایی میکند که در ادامه به این اشکالات میپردازیم.
فقدان شخصیتپردازی درست و اصولی!
یکی از مواردی که چه در نقد فیلم ایرانی و چه در نقد فیلم خارجی به آن پرداخته میشود، بررسی شخصیتپردازی است. اصلیترین مشکلی که فیلم جنگ جهانی سوم هومن سیدی را در آن درمانده میکند، نپرداختن اصولی به شخصیتهای فیلم است؛ مشکلی که از فیلمنامه نشئت میگیرد. تغییروتحول شخصیتها در راستای مفهوم کلی داستان پیش میرود، اما توسعۀ این تغییروتحولها کاملاً غیرواقعی و ناگهانی است. برایتان چند مثال میزنیم.
کارگردان و تهیهکننده در ابتدا بهعنوان دو فرد عادی و معمولی مشغول ساخت و تکمیل کردن فیلم خود هستند، اما دقیقاً بعد از انفجار خانۀ هیتلر تبدیل به انسانهایی میشوند که مخاطب را یاد گنگسترها یا رئیسهای باند خلافکاری میاندازند؛ در صورتی که این موضوع با نوع شخصیتی که قبل از انفجار نشان میدادند جور درنمیآید.
بهتر بود سیدی این دو شخصیت را از همان ابتدا به این شکل نمایش میداد تا زمانی که دست به اعمال جنایتکارانۀ خود میزنند کارهایشان طبیعی جلوه کند. شخصیت شکیب را بهخاطر بیاورید. محسن تنابنده در ابتدا یک انسان موشمرده را نمایش میدهد؛ کسی که حتی جرئتِ زدن یک سیلی محکم را به بازیگر ندارد. زمانی که کارگردان فقط چند کلمه با او صحبت میکند، یکباره ازاینرو به آنرو میشود و تمام بازیگران را با تیر مشقی میکشد.
فرشید هم اوضاع بهتری نسبت به دیگران ندارد. او در ابتدا کاملاً مستقل کار میکند و مانند یک پابلو اسکوبار خودمختار و قدرتمند نمایش داده میشود، اما در پایان فیلم طوری خود را پیش کارگردان و تهیهکننده خواروذلیل میکند که انگار سالهاست زیر دست آنها مشغول به کار بوده است؛ در صورتی که تهیهکننده در ابتدا اصلاً فرشید را نمیشناخت و مبلغ هنگفتیرا فقط بهعنوان حقالسکوت به او پرداخت کرد.
این موارد در فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم این اثر را از یک فیلم متوسط رو به بالا فراتر نمیبرد. اشکال بعدی فیلم ریتم آن است. نحوۀ نمایش تبدیل شدن شکیب به یک آدمکش قهار ریتم نسبتاً خوبی دارد. اتفاقات نیمۀ اول فیلم با اندکی اغماض ریتم مناسبی دارند و بدون بمباران اطلاعات و وقایع مختلف روی مخاطب اثر میگذارند.
نقد و بررسی آثار سینمایی در مجله هنری اهل سینما
در این مقاله به بررسی و نقد فیلم جنگ جهانی سوم پرداختیم و مفاهیم نهفته در آن را برایتان بازگو کردیم. هومن سیدی در فیلم جدید خود یکبار دیگر به نقد فضای حاکم بر جامعه میپردازد؛ جایی که در آن افراد ساده و معمولی تحتتأثیر نیروهایی منفی و خبیث به یکی از همان افراد یا حتی بدتر تبدیل میشوند.
اگر بهدنبال سایتی میگردید که نقد فیلم و سریالهای ایرانی و خارجی را در آن بخوانید، ما به شما سایت اهل سینما را معرفی میکنیم. سایت اهل سینما جامعترین و دقیقترین منبع نقد فیلم و سریال محسوب میشود که بهطور روزافزون در حال رشد محتواهای نقد، بررسی و معرفی فیلمها و سریالها برای شما مخاطبان است. مشتاقانه منتظر حضور شما در مجله هنری اهل سینما به آدرسwww.fromcinema.com هستیم.
نظر شما